جدول جو
جدول جو

معنی بیابان گرد - جستجوی لغت در جدول جو

بیابان گرد
کسی که در بیابان ها می گردد، کسی که در بیابان زندگی می کند، چادرنشین
تصویری از بیابان گرد
تصویر بیابان گرد
فرهنگ فارسی عمید
بیابان گرد
(اَ سَ)
کسی که در بیابان زیست میکند. صحراگرد باشد. بدوی. چادرنشین:
کرد صحرانشین کوه نورد
چون بیابانیان بیابان گرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
بیابان گرد
چادر نشین
تصویری از بیابان گرد
تصویر بیابان گرد
فرهنگ لغت هوشیار
بیابان گرد
((گَ))
بدوی، چادرنشین
تصویری از بیابان گرد
تصویر بیابان گرد
فرهنگ فارسی معین
بیابان گرد
صفت بادیه پیما، بادیه نشین، بدوی، بیابان نورد، چادرنشین، صحراگرد، صحرانشین، بیابان پو، بیابان نورد، بیابانی، صحرایی، وحشی
متضاد: شهرنشین، شهری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خیابان گرد
تصویر خیابان گرد
ویژگی کسی که بیهوده در خیابان ها گردش می کند و پرسه می زند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیابان نورد
تصویر بیابان نورد
انسان یا حیوانی که در بیابان ها می گردد، بیابان گرد
فرهنگ فارسی عمید
(گَ)
زیستن در بیابان. بدویت. چادرنشینی. بیابان نوردی. عمل بیابان گرد
لغت نامه دهخدا
(اَ شَ)
بیابان گرد و سفرکننده در بیابانها. (ناظم الاطباء). بیابان نوردنده. بیابان گرد:
تهیدست مردان پرحوصله
بیابان نوردان بی قافله.
سعدی.
، قوی. پرطاقت برفتن در بیابانها:
گزاره برد سپه را ز ده دوازده رود
بمرکبان بیابان نورد کوه گذار.
فرخی.
بیابان نوردی چو کشتی بر آب
که بالای سیرش نپرد عقاب.
سعدی (بوستان چ یوسفی ص 90)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
آنکه در بیابان بمیرد و احوالش کسی را معلوم نشود. (آنندراج). هلاک شده در بیابان. (آنندراج) (ناظم الاطباء) :
در جهان یا رب بیابان مرگ باد
هرکه ما را رهنمون کس کند.
ملافوقی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ زَ)
بیابان نورد. طی کننده بیابان. که در بیابان رود. بسیارسیر:
باد چون عزم اوست در ناورد
زآن بیابان بر است و کوه نورد.
مختاری
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیابان گردی
تصویر بیابان گردی
زیستن در بیابان بدویت چادر نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیابان گرد
تصویر خیابان گرد
ولگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیابان نورد
تصویر بیابان نورد
کسی که در بیابانها بگردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خیابان گردی
تصویر خیابان گردی
پرسه زدن در خیابانها بدون مقصد ولگردی
فرهنگ لغت هوشیار